تدبر در قرآن کریم
متن آموزشی سوره مبارکه نبأ

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

آیه 1 - 5

عَمَّ یَتَساءَلُونَ (1) عَنِ النَّبَإِ الْعَظیمِ (2) الَّذی هُمْ فیهِ مُخْتَلِفُونَ (3) کَلاَّ سَیَعْلَمُونَ (4) ثُمَّ کَلاَّ سَیَعْلَمُونَ (5)

 

قرآن کریم از وقوع قیامت و جزا خبر داده و این خبر سهمگین، منکران را دچار حیرات و سرگردانی کرده است. آنان فضای جامعه را از پرسشهای انکاری درباره این خبر عظیم آکنده­اند، اما آیات وحی با تأکید فراوان، از نزدیکی زمان آگاهی از راستی این خبر سخن می­گوید:

کافران جهت انکار چه چیزی از یکدیگر مى­پرسند؟[1]«1» برای انکار خبر سهمگین رستاخیز![2]«2» همان خبرى که در شیوه انکارش اختلاف دارند؛ برخى با ایجاد شک در علم و قدرت خدا، در امکـان آن شبهه می‌کنند و بعضی با ادعای بی­حکمتی در کار خدا، ضرورت آن را نفی می­کنند.[3]«3» جهت انکار آن، پرسش و اختلاف نکنند؛ دیرى نمى­گذرد که از آن آگاه خواهند شد.[4]«4» آرى، برای انکار آن پرسش و اختلاف نکنند؛ به زودى پدیدار مى­شود و آن را به عیان دیده و از آن آگاه خواهند شد.«5»

این پیام پرصلابت،  ضمن تکذیب منکران رستاخیز، آنان را با این هشدار جدی مواجه می‌سازد که به راستی اگر این خبر عظیم حقیقت داشته باشد، وضعیت تکذیب کنندگان چگونه خواهد بود؟

 

جهت هدایتی سیاق اول:

نفی پرسش انکاری از وقوع قیامت

لازم نیست در مقام انکار قیامت از یکدیگر بپرسند و اختلاف کنند؛ به زودی پــدیـدار مـی­گردد و از آن آگاه می­شوند.

 

آیه 6 - 16

أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً (6) وَ الْجِبالَ أَوْتاداً (7) وَ خَلَقْناکُمْ أَزْواجاً (8) وَ جَعَلْنا نَوْمَکُمْ سُباتاً (9) وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِباساً (10) وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً (11) وَ بَنَیْنا فَوْقَکُمْ سَبْعاً شِداداً (12) وَ جَعَلْنا سِراجاً وَهَّاجاً (13) وَ أَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءً ثَجَّاجاً (14) لِنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَ نَباتاً (15) وَ جَنَّاتٍ أَلْفافاً (16)

 

چگونه است که آنان خبر عظیم قیامت را تکذیب می­کنند! یا از قدرت خدا بر زنـده کردن مردگـان غافل‌اند و بدیـن جهت قیـامـت را ناممکـن می­شمارند یا از وسعت و نفوذ علم خدا در حساب و جزا آگاه نیستند و از این رو قیامت را ناممکن می­پندارند و یا از حکمت خدا و لزوم هدفمندی فعل او غافل‌اند و بدین سبب، وقوع قیامت را ضروری نمی­دانند. اندک توجهی به نظام هستی و پدیده­های آفرینش و تدبیر الهی، جایی برای انکار قدرت، علم و حکمت خدا و تکذیب خبر بزرگ قیامت باقی نمی گذارد:

آیا این زمین را بسترى آماده قرار ندادیم؟ بستری که بر آن مستقر می­شوید و در آن تصرف می­کنید«6» و آیا کـوهها را همچون میخهایى قرار ندادیـم؟ بسیاری از کوهها محصول خروج مواد مذاب از شکافهای زمین است و به سبب تراکم و استحکام آنها، فوران آتشفشان زیر شکاف آرام شده است. بدین ترتیب، کوهها همچون میخهایی محکم، سبب رفع اضطراب و ناآرامی زمین شده است«7» و شما را جفت جفت (نر و ماده) آفریدیم تا هر قدر که خدا بخواهد، نسلتان باقى بماند«8» و خوابتان را مایه آسایش و استراحت گردانیدیم«9» و شب را همچون پوششى بر پدیده­ها قرار دادیم تا آرامش خویش را باز یابید«10» و روز را زمان (یا جایگاهی) براى گذران زندگى مقرّر داشتیم تا در آن روزى به دست آورید«11» و بر فرازتان هفت آسمانِ سخت، و استوار ساختیم«12» و خورشید را که چراغی گرم و پر فروغ است پدید آوردیم«13» و از ابرهاى بارانزا آبى ریزان فرو فرستادیم«14» تا با آن از زمین، دانه و گیاه برآوریم«15» و نیز بوستان هایى انبوه با درختانى درهم پیچیده تا انسان و سایر حیوانات از آن بخورند.«16»

این آیات، افزون بر اینکه دلیل و نشانه­های علم،  قدرت و حکمت خدا و در نتیجه، برهانی بر امکان و ضرورت وقوع معاد است، برانگیزاننده حس قدردانی و شکرگزاری در برابر خدا نیز هست و بدین ترتیب، هم بینش و هم گرایش مخاطب را به پذیرش نتیجه برهان، یعنی حتمیت وقوع قیامت، رهنمون می­گردد.

 

جهت هدایتی سیاق دوم:

اثبات امکان و ضرورت قیامت

پدیده­های آفرینش و تدبیر الهی، دلیلی محکم بر علم،  قدرت و حکمت خدا و حجتی آشکار بر امکان و ضرورت قیامت است.

 

آیه 17 - 39

إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ کانَ میقاتاً (17) یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً (18) وَ فُتِحَتِ السَّماءُ فَکانَتْ أَبْواباً (19) وَ سُیِّرَتِ الْجِبالُ فَکانَتْ سَراباً (20) إِنَّ جَهَنَّمَ کانَتْ مِرْصاداً (21) لِلطَّاغینَ مَآباً (22) لابِثینَ فیها أَحْقاباً (23) لا یَذُوقُونَ فیها بَرْداً وَ لا شَراباً (24) إِلاَّ حَمیماً وَ غَسَّاقاً (25) جَزاءً وِفاقاً (26) إِنَّهُمْ کانُوا لا یَرْجُونَ حِساباً (27) وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا کِذَّاباً (28) وَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ أَحْصَیْناهُ کِتاباً (29) فَذُوقُوا فَلَنْ نَزیدَکُمْ إِلاَّ عَذاباً (30) إِنَّ لِلْمُتَّقینَ مَفازاً (31) حَدائِقَ وَ أَعْناباً (32) وَ کَواعِبَ أَتْراباً (33) وَ کَأْساً دِهاقاً (34) لا یَسْمَعُونَ فیها لَغْواً وَ لا کِذَّاباً (35) جَزاءً مِنْ رَبِّکَ عَطاءً حِساباً (36) رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا الرَّحْمنِ لا یَمْلِکُونَ مِنْهُ خِطاباً (37) یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفًّا لا یَتَکَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً (38) ذلِکَ الْیَوْمُ الْحَقُّ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى‏ رَبِّهِ مَآباً (39)

 

امید به حساب ندارند و آیات و حجتهای آشکار الهی بر امکان و ضرورت قیامت را دروغ می­شمارند. چنین نمی­ماند و نظام هستی به روزی با عظمت منتهی می­گردد؛ روزی که همگان در پیشگاه خدا محشور می­شوند. این روز، روز جدایی طغیانگران و پرهیزکاران است:

به یقین، روز جدایی طغیانگران و پرهیزکاران، پایانِ زمانى است که براى این جهان معیّن شده است.[5]«17» روزى که در صور دمیـده مى­شود؛ آن گاه شما گروه گروه با سرعت به صحنه قیامت مى­آیید«18» و آسمـان گشوده مى­شود و درهایى مى­گردد و عالم مُلک به عالم ملکوت مى­پیوندد«19» و کوهها روان و نابود مى­گردد و از آنها چیزى جز سراب باقى نمى­ماند؛ به جای کوه، هیئتی به چشم می­خورد که توهم می­شود کوه است، در حالی که کوهی در کار نیست.«20»

آری، این روز، روز جدایی سرکشان و پرهیزکاران است.

همانا دوزخ کمینگاهى است.«21» براى سرکشان بازگشت­گاهى است. آنان در دنیا جهنم را برای خود مهیا ساختند و پس از انقطاعشان از دنیا به سوی آن باز می­گردند.«22» روزگارانى نامحدود در آن خواهند ماند.«23» در آنجا نه خنَکى احساس می­کنند و نه نوشیدنى می­چشند«24» جز آبى جوشان و خونابه­اى از دوزخیان.«25» آنان کیفرى درخورِ آنچه مى‌کردند، خواهند دید؛«26» چرا که به حساب روز قیامـت امید نداشـتند«27» و آیات ما را سخت دروغ مى­انگاشتند و بـه طرز عجیبی بر این پندار اصرار می­ورزیدند«28» و ما هر چیزى، از جمله اعمال آنان را در کتابى ارجمند ثبت کردیم.«29» پس اى منکران رستاخیز! بچشید که ما جز بر عذاب شما نمى­افزاییم و دیگر امید نجات و راحتی نداشته باشید.«30»

در نقطه مقابل سرکشان، تقواپیشگانی هستند که نسبت به امکان و ضرورت وقوع این روز، باور داشتند و آیات و حجج الهی، امکان و ضرورت وقوع روز حساب را راست می­شمردند.

قطعاً تقواپیشگان را رستگارى و سراى نیک­بختى خواهد بود.«31» باغهای دارای دیوار و تاکستانها«32» و دخترانى خوش­اندام و همسال«33» و جامهایى لبریز از شراب.«34» در آنجا نه سخـن بیهوده به گوششـان مى­رسد و نه تکذیب یکدیگر را مى­شنوند؛ پس سخنشان حقی دارای اثر مطلوب و صدقی مطابق واقع است.«35» اینـها بـه تقواپیشـگـان داده مى­شود، در حالى که سزایى است از جانب پروردگار تو و بخششى است از روى حساب.[6]«36» همـان پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست؛ خدایى که رحمتش فراگیر است و هیچ کس و هیچ چیز از رحمت او محروم نیست، مگر به سبب قصور یا سوء اختیار خود. خدایی که هیچ کس درباره آنچه او داورى کرده است، از جانب وى قدرت سخن گفتن و میانجیگرى ندارد.«37» در روزی که روح و فرشتگـان به صف مى­ایستند، از حاضران در صحنه قیامت؛ چه آدمیان و چه جنّیان و فرشتگان، جز کسى که خداى رحمتگر به او اجـازه دهد و سخن به صواب گوید، کسی دیگر لـب به سخن نمى‌گشاید.«38» آن روز جدایی، حتماً به وقوع خواهد پیوست؛ پس هر که می‌خواهد راه بازگشتى به سوى خدا جوید تا پاداش تقواپیشگان گیرد و از عذاب سرکشان نجات یابد، کوتاهى نکند.«39»

 

جهت هدایتی سیاق سوم:

توصیف روز جدایی طغیانگران و تقواپیشگان

پایان این جهان، روز جدایی است که در آن، سرنوشت طغیانگران از تقواپیشگـان جدا می­گردد و ملاکش، انکار حساب یا قبول آن و تکذیب یا تصدیق آیات الهی است.

 

آیه 40

إِنَّا أَنْذَرْناکُمْ عَذاباً قَریباً یَوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یَداهُ وَ یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنی‏ کُنْتُ تُراباً (40)

 

به یقین، ما شما را از عذابى نزدیک (عذاب حتمی آخرت) بیم دادیم؛ روزى که آدمى جزاى دست­آوردهایش را انتظار مى­کشد و در این میان، کافر مى­گوید: اى کاش خاک بودم و فاقد شعور و اراده، پس نه عمل می­کردم و نه جزا می­دیدم.«40»

این آیه، هشداری است برای همه انسانها که مبادا با غفلت از یوم الفصل، گرفتار عذاب آن روز شوند. عذابی که حسرتی بس بزرگ به همراه دارد.

 

جهت هدایتی سیاق چهارم:

غفلت­زدایی از عذابی نزدیک و حسرتبار

عذاب موعـودِ طغیانگرانِ منکرِ حساب، نزدیک است و چون فرا رسد، جز حسـرت بـه بـار نیاورد؛ هشیار باشید!

 

سیر هدایتی سوره

اِخبار قرآن کریم از قیامت و حساب و کتاب و جزای آن، فضا را از پرسشهای انکاری نسبت به این خبر بزرگ آکنده است. افراد و گروههای مختلف از راههای گوناگون به طرح سؤال انکارآمیز درباره این خبر عظیم می­پردازند گاهی با زیر سؤال بردن قدرت خدا و زمانی با تشکیک در علم او، در امکان وقوع قیامت تردید ایجاد می کنند و گاه با بی­توجهی به حکمت الهی، وقوع این روز را غیر ضروری جلوه می­دهند.

این مواضع ناصواب، آنان را در جرگه طاغیان سرکش قرار داده است. به راستی اگر بعث و حساب و کتابی در کار نباشد و این جهان، غایتی حکیمانه نداشته باشد، چرا باید تقوا پیشه کرد؟

در چنین فضای موهومی، این سوره به هدایت انسان می‌پردازد:

ابتدا بر نزدیک بودن زمان آگاهی از صدق این خبر بزرگ تأکید می­کند و به این ترتیب، سکوتی آمیخته با نگرانی را بر آن فضای پر هیاهو حاکم می­سازد. (آیات اول تا پنجم)

سپس با استفاده از شرایط جدید، اندیشه و قلب تکذیب‌کنندگان  این خبر بزرگ را برانگیخته، آنان را به نظام هستی توجه می­دهد؛ توجهی که با آن، جایی برای انکار علم، قدرت و حکمت خداوند و در نتیجه، انکار امکان و ضرورت معاد باقی نمی­ماند. (آیات ششم تا شانزدهم)

در ادامه برای تثبیـت اعتقـاد به قیامـت، زبـان به توصیـف آن می­گشاید و در این توصیف حکیمانه، آن را «یوم الفصل» یا روز جدایی می­نامد؛ روزی که سرنوشت طاغیـان و متقیـان از هم جدا می­گردد. معیار این جدایی ابدی نیز مواضع آنان نسبت به «یوم الفصل» است.

سرکشانی که به حساب «یوم الفصل» اعتقاد ندارند، گرفتار جهنـم ابدی می­شوند و متقیانی که به وقوع این روز عظیم ایمان دارند، رهسپـار بهشت می­گردند.

بدین ترتیب، این توصیف حکیمانه با انذار و تبشیری مرتبط با غرض سوره در هم می­آمیزد و ترکیبی زیبا برای تثبیت ایمان به «یوم الفصل» و دعوت به اتخاذ موضع درست نسبت به آن می­آفریند. (آیات هفدهم تا سی و نهم)

آن‌گاه در آخرین گام، هشدار غفلت­زدایی صادر می­شود: آنچه باید گفته می­شد، گفته شد. مبادا غفلت کنید و در آن روز بزرگ، کافری باشید با این زبان حال که «ای کاش خاک بودم». (آیه چهلم)

 

جهت هدایتی سوره مبارکه نبأ:

فراخوان ایمان به یوم الفصل (قیامت)

قیامت، بی­تردید واقع می­شود و روز جدایی سرنوشت دردبار طغیانگران از عاقبت نیکوی تقواپیشگان است. به آن ایمان آورید و از صف طاغیانِ منکر حساب، بیرون آیید و در صف پرهیزکاران قرار گیرید.

 

صدق الله العلی العظیم



[1]. فاعل «تساؤل» کافران هستند و استفهام آنان، انکاری است؛ به قرینه ردع و تهدید مستفاد از (کلاّ سیعلمون ثم کلاّ سیعلمون). (المیزان فی تفسیر القرآن، ج20، ص159)

[2]. مراد از (النبإ العظیم) خبر قیامت است؛ به قرینه کل سوره. (همان)

[3]. اختلاف در انکار قیامت دو گونه است: أ. اختلاف در سطح انکار: جهل و انکار، شک و انکار، علم و انکار و...؛ ب. اختلاف در نوع انکار: انکار قدرت بر معاد، انکار علم به حساب و کتاب، انکار حکمت مقتضی معاد و... . صورت دوم با محتوای آیه سوم سازگار­تر است، زیرا اگر اختلاف­ در سطح انکار باشد، نباید به همه اختلاف­کنندگان، یکسان و با هشداری در یک سطح پاسخ داده می شد، اما اگر نظر به تفاوت سطح انکار نباشد، هشدار واحد به همه منکران، جای سؤال ندارد.

[4]. ظرف (سیعلمون) وقوع مرگ یا قیامت است.

[5]. با توجه به سیاق، مراد از «یوم الفصل»، روز جدایی بین طاغیان و متقیان است.

[6]. لفظ «حساب» هم ذیل جزای طاغیان آمد و هم ذیل جزای متقیان؛ این امر برای تثبیت مقصود از «یوم الفصل» است. (المیزان فی تفسیر القرآن، ج20، ص170)

نظرات (۰)

شما می توانید اولین کسی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی